In India it is not thought impossible that atheism may be as profoundly religious as theism, nor is atheism regarded by religious men as in itself unspiritual. This is extremely hard for a westerner to understand. Inheriting a Judeo-Christian culture, he identifies religion with a belief in God, and supposes that, although many widely-held religious beliefs may be inessential and peripheral to religion, this one belief is absolutely essential to it, the minimum which is necessary to make a system of thought religious as distinct from philosophical. He does not see that the essence of religion lies in religious experience, and not in any belief at all, and that all so-called religious beliefs or doctrines are merely theories about the religious experience.
Walter Terence Stace. Time and Eternity: Essay in the Philosophy of Religion. Princeton: Princeton university press, 1952, pp. 17-18
در هند غیر ممکن نمیپندارند که الحاد چهبسا به همان اندازه توحید عمدتا امری دینی باشد، و الحاد را نیز متدینان فی حد ذاته امری غیر معنوی تلقی نمیکنند. فهم این مطلب برای یک فرد غربی بینهایت دشوار است. انسان غربی، با داشتن میراث یک فرهنگ یهودی-مسیحی، دین را با اعتقاد به خدا یکسان میانگارد و تصوّر میکند که، هر چند بسیاری از اعتقادات دینی مورد قبول همگان ممکن است لازمه دین نباشد و حاشیهای باشند، این یک اعتقاد مطلقا لازمه آن است، یعنی کمترین کاری که لازم است تا یک نظام فکری را، به نحوی متمایز از یک نظام فلسفی، به یک نظام دینی تبدیل کرد. وی در نمییابد که گوهر دین در تجربه دینی نهفته است و نه در هرگونه اعتقادی، و همه به اصطلاح باورها یا آموزههای دینی صرفا نظریاتی درباره تجربه دینی هستند.
والتر استیس، زمان و سرمدیت، جستاری در فلسفه دین، ترجمه احمدرضا جلیلی، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۸، صص، ۲-۴۱.
به اشتراک گذاری و انتشار از یاسر میردامادی